جدول جو
جدول جو

معنی سلیم دلی - جستجوی لغت در جدول جو

سلیم دلی
(سَ دِ)
ساده دلی، بلاهت. (منتهی الارب). حماقت: و حرب صفین و حدیث حکمین و سلیم دلی با موسی اشعری و فریب عمرو بن العاص. (تاریخ سیستان ص 109)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آلام دلی
تصویر آلام دلی
درختی با برگ های دندانه دار، گل های سفید، میوۀ خوراکی خاکستری رنگ خال دار، که در جنگل های مازندران می روید
فرهنگ فارسی عمید
(سَ دِ)
ساده دل. بی مکر. بی ریا. (ناظم الاطباء) :
آن یکی گفت از سر سردی
که بدیدم سلیم دل مردی.
سنایی.
گفتی جفا نه کار من است ای سلیم دل
تو خود ز مادر از پی این کار زاده ای.
خاقانی.
گفتا که مکن ای سلیم دل مرد
پیرامن این حدیث ناورد.
نظامی.
بشر گفت ای سلیم دل برخیز
در چنین خم مباش رنگ آمیز.
نظامی.
و او مردی خیر و سلیم دل بود.
(جهانگشای جوینی).
، ابله. (بحر الجواهر)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
درست اندیشنده:
در بخت چو من سلیم رایی
شایستی اگر بدی وفایی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دِ لِ دِ لِ)
مخفف داداش مشهدی، در تداول عامه دسته ای از مردم باشند با صفاتی خاص چون: حمیت، شجاعت، زورگویی، تفوق طلبی، جوانمردی، لوطی گری، و از مشخصات آنان سرپیچی از قیود اجتماعی است و زیست بطرزو گونه ای خاص، اندکی مغایر با پسند عرف و اجتماع
لغت نامه دهخدا
تصویری از الم دلی
تصویر الم دلی
بارانک
فرهنگ لغت هوشیار
بارانک درختی است با برگ های کنگره ای و گل های سفید و میوه
فرهنگ گویش مازندرانی
درختچه ی خاردار، سیاه تلو
فرهنگ گویش مازندرانی
درختچه ای جنگلی
فرهنگ گویش مازندرانی
درنگ و تأخیر، از اصوات به هنگام سرور و شادی
فرهنگ گویش مازندرانی